در سیاهی شب
پُک پُر غیض من بر سیگار
بازتاباند قطرهای سرخ
از شیشۀ شکستۀ پنجرۀ تنهای اتاق
تا تارک تاریک خاطرۀ ز یاد رفتۀ کودکی
پای آن تل چوبی برق
که چراغ را میدید هر شب بخواب
کامیونی سبز میرسد خسته ز راه
دختر کوچک بیگانۀ گیسو دراز
قوز کرده بر گلیمی در آن بالا
با چشمان سرخ اشکبار
برای لنگه کفشی گم کرده، شاید
میانداخت بمن ریز نگاه
***
پُکی دیگر…
شور مزه ست چرا؟
پُک پُر غیض من بر سیگار
بازتاباند قطرهای سرخ
از شیشۀ شکستۀ پنجرۀ تنهای اتاق
تا تارک تاریک خاطرۀ ز یاد رفتۀ کودکی
***
شبی که سفر کرده بود ماهپای آن تل چوبی برق
که چراغ را میدید هر شب بخواب
کامیونی سبز میرسد خسته ز راه
دختر کوچک بیگانۀ گیسو دراز
قوز کرده بر گلیمی در آن بالا
با چشمان سرخ اشکبار
برای لنگه کفشی گم کرده، شاید
میانداخت بمن ریز نگاه
***
پُکی دیگر…
شور مزه ست چرا؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر