۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

دیوانه‌ام خواندند

شعری از علياء ماجده المهدى

دیوانه‌ام خواندند
آنگاه که گفتم: خورشید بوی دارد
و در اندیشه آوای بوی خورشید فرو رفتم
صدایی از گیتار سرخ شنودم
در تاقچه مدرسه ابتدایی‌ام
در تنهایی نشستم به گفتگو با نغمه‌های گلگونش
نغمه‌ها با من رقصیدند بر صحنه زندگی

دیوانه‌ام خواندند
آنگاه که با نغمه‌های نازکم رو در روی دیوارهای نیستی شدم
نرده‌های برافراشته بر ناپایگان
مرگ را یادآورم شدند
افسانه‌های مرگ در میهنم از افسانه‌های زندگی پیشی گرفتند
ببخش ای افسانه‌ها
ببخش ای خدایگان
مرا بیمی از مرگ نیست
ببخش ای اهالی قاهرهٔ من
می‌هراسم بر شهرم که سیاه بر تن کند
شما رنگ می‌زنید ساختمان‌ها و چهره‌ها را با رنگ‌های سوگواری
با وجود زوزه‌گان گرگ‌ها و با وجود ناله‌گان
هنوز گنجشک‌ها آوای زندگی را سر می‌دهند
و هنوز من این را می‌شنوم

دیوانه‌ام خواندند
آنگاه که دانستم دیوانگی منحصر به من نیست
عشق را رها کردم تا بگذرد انگشتان بر تارهای قلبم
نگاه‌تان مرا نمی‌ترساند
هیچ‌تان می‌انگارد قلبم
می‌دانم که روشنی می‌آزاردتان
نمی‌توانید زندگی را بکشید
پس خود را بکشید
ببخش
به اتهام خود بهایی نمی‌دهم
اگر به دیوانگی متهم شوم


برگردان «اتهمت بالجنون»
این شعر به عربی
این شعر به انگلیسی

۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

قلبم تا ابد خواهد ت‍‍پید

بسیاری ترانه زیبای «قلبم تا ابد خواهد ت‍‍پید : My Heart Will Go On»  ساخته جیمز هورنر و سراینده ویل جنینگز و با صدای سلین دیون شنیده‌اند، اما شاید برگردان عربی‌اش «ارجع تاني» را نشنیده باشند.

قلبم تا ابد خواهد ت‍‍پید
نمی‌شود گفت راز جاودانگی این ترانه در شعر زیبای آن است، موسیقی جادویی آن، کلمات دل‌انگیز ترانه، یا صدای خواننده‌اش، اما شکی نیست که داستان عاشقانه پسر فقیر و دختر ثروتمند فیلم تایتانیک نقش موثری در ماندگاری این ترانه داشته و دارد.

تایتانیک معرب
تلویزیون ماهواره‌ای mbc آگهی بامزه‌ای با طعم فیلم تایتانیک برای کانال دویش ساخته است که موسیقی متن این آگهی لحن عربی موسیقی متن فیلم تایتانیک می‌باشد:

با کمی جستجو متن کامل این موسیقی که به عربی نیز هم جذاب است و هم شور و حال دیگری را دارد یافتم، بدون نشانی از سازنده آن:

ارجع تاني
در این سیر و سفر دریافتم که در سال ۲۰۰۴ خانمی فلسطینی تبار به نام «فيفيان بشارة» که لابد به فارسی می‌شود «ویویان بشارت» به زیبایی تام نسخه‌ای از این ترانه را با همان آهنگ اصلی ولی شعر عربی به نام «ارجع تاني» اجرا کرده است:

شعر این ترانه را در زیر می‌خوانید، نشانی از شاعر عرب زبان این ترانه نیافتم، نکته جالب این است که با وجودی که شاعر در برگردان عربی شعر چندان پایبند نعل به نعل اصل شعر نبوده چیزی از زیبایی کار کاسته نشده است.

با این حساب می‌شود بار دیگر راز جاودانگی این اثر را پرسید.

ارجع تاني
كل ليله فى حلمي بشوفك فى خيالى
كل ماكان يرجعني لذكرى
ليه تبعد عني وتسبني ليالي
ارجع تانى عشاني فكراك
قريب وبعيد ليه غبت هناك
دانت معايا وقلبي معاك على طول
قلبين دايبين ولا شئ عنك يبعدني
والأيام بدوبني وليل انا ليلي يطول
كل ما تبعد عني ترجعلي فى أحلامي
كل ما اغمض عيني القاك
حبك ساكن قلبي ولا بنســى أيامي
أه لو تعرف حبي عشقاك
قريب وبعيد ليه غبت هناك
دانت معايا وقلبي معاك على طول
قلبيين دايببن ولا شئ عنك يبعدني
والأيام بدوبني وليل انا ليلي يطول
ليه الفراق أه من الفراق
أنت معايا وقلبي معاك على طول
ليه الفراق وأه من الفراق
وحده صعبه وليل الغربه غبت ليه البعد نار وويل
اه
حبيبي

امیدوارم روزی خواننده‌ای به پارسی نیز این ترانه را اجرا کند.

متن انگلیسی ترانه My Heart Will Go On

Every night in my dreams
I see you, I feel you
That is how I know you go on

Far across the distance
And spaces between us
You have come to show you go on

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

Love can touch us one time
And last for a lifetime
And never let go till we're gone

Love was when I loved you
One true time I hold to
In my life we'll always go on

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

You're here, there's nothing I fear
And I know that my heart will go on
We'll stay forever this way
You are safe in my heart
And my heart will go on and on.


برگردانی از این ترانه به فارسی:

قلبم جاودانه خواهد ت‍‍پید
هر شب، در رویاهایم
ترا می‌بینم، درآغوش می‌گیرم
اینگونه است که می‌دانم که تو جاودان هستی

از دور دستان
و فاصله‌ای که بین ماست
آمدی تا نشان دهی که جاودان خواهی ماند

نزدیک، دور، هر جا که هستی
ایمان دارم کین دل تا ابد می‌تپد
بار دیگر این در را گشودی
و اینجا در قلب من هستی
و قلب من تا ابد خواهد تپید

عشق می‌تواند بار دیگر
و این بار برای همیشه
ما را به هم برساند
و هرگز نگذارد از هم جدا شویم تا وقتی با هم هستیم

عشق زمانی آغاز شد که من عاشقت شدم
تنها زمان حقیقی که داشتم
همیشه با هم خواهیم ماند در زندگیم

نزدیک، دور، هر جا که هستی
ایمان دارم کین دل تا ابد می‌تپد
بار دیگر این در را گشودی
تو اینجا در قلب من هستی
و قلب من تا ابد خواهد تپید

تو اینجا هستی، از این رو ترس برایم معنا ندارد
و می‌دانم که قلبم تا ابد می‌تپد
بدین طریق ما تا ابد خواهیم ماند
تو در قلبم پناه خواهی گرفت
و قلب من تا ابد خواهد تپید.

۱۳۹۲ دی ۲۳, دوشنبه

پیشنهاد ایجاد سایت جامع شعر «کتابخانه شعر آنلاین»

ما ایرانی‌ها اگر در یک چیز مشترک و هم دل باشیم، شعر دوستی‌مان است و احترام به شعر، و چه چیز کم داریم در این زمینه؟ کتابخانه آنلاین شعر.

اینترنت
اینترنت و موبایل به دلیل امکانات فراوانی که دارند جزئی از زندگی بشر امروزی‌اند، آمیزه‌ای از ارتباط و خبر رسانی و کار و تحصیل و مطالعه و تفریح....

با وجود امکانات جدید مطالعه و جستجوی آسان و سریع، کتاب با ورق‌های کاغذی مثل فیلم‌های سلولوئیدی عکاسی، مثل کاست ظبط‌ صوت‌های قدیمی مجبور است که شکست را بپذیرد و به موزه‌ها بپیوندد.

آنچه مهم است این است که مطالعه نیز بخشی پرکاربرد از امکانات جدید و روز دنیا باشد، بخش جدایی ناپذیر آن.

سایت‌های موجود
اگر چه بعضی شعر دوستان گام‌های کوچکی برای گردآوری اشعار و در دسترس قراردادن آن بصورت آنلاین برداشته‌اند، اما نیاز به سایتی جامع و کامل با موضوع شعر بشدت احساس می‌شود.

گنجور نمونه بسیار کوچکی از کتابخانه شعر پیشنهادی است. در گنجور شما به تعدای محدودی شعر از تعدادی محدود از شعرا دسترسی دارید، اما گنجور گام اول و کاری حرفه‌ای و درخور ستایش است که بجاست از زحمات آقای حمیدرضا محمدی و دوستانی که به ایشان یاری می‌رسانند قدردانی شود.

پیشنهاد
پیشنهاد این است: ایجاد سایت جامع و مستقلی با کمک همه دوستداران شعر برای ایجاد اولین کتابخانه جامع و آنلاین شعر.

زبان شعر
نوشتم کتابخانه شعر، تا محدود نشود به شعر ایرانی یا شعر پارسی، زیرا نیکوتر آنست که این کتابخانه شامل تمامی اشعار پارسی نوشته شده و نشده از ایران و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان گرفته تا هند و پاکستان و بنگلادش و عراق و ترکیه و کشورهایی حاشیه خلیج فارس و هر جای دگری که پارسی گویی شعری نوشته است باشد.

کتابخانه شعر را نباید محدود به اشعار پارسی کرد و باید شامل شعر بزبان و گویش‌های عربی و کردی و بلوچی و لری و بختیاری و دری و پشتو و ... ایرانی و ایرانی تباران باشد، به همراه برگردان آن به پارسی و برعکس.

ترجمه
همزمان یا پس از آنکه تمامی شعر شاعران ایرانی گردآوری و طبقه‌بندی و بصورت دیداری و شنیداری در دسترس قرار گرفت، می‌توان بخش جدیدی را با عنوان ترجمه اشعار انگلیسی و فرانسوی و اسپانیولی و چینی و روسی و ژاپنی و غیره را نیز به کتابخانه شعر افزود و آن را کامل‌تر نمود.
همچنین می‌توان اشعار پارسی و دیگر گویش‌های گردآوری شده را به این زبان‌ها برگرداند و در دسترس دیگران قرار داد.

نوع شعر
وسعت کتابخانه شعر وسعت دل‌های مردم این دیار است. در این کتابخانه آنلاین باید همه نوع شعر کهن و شعر نو و آزاد و ترانه و لالایی و... گردآوری و طبقه بندی و در دسترس قرار گیرد.

مستقل و مردمی
طبعا بهترین شیوه برای چنین کار سترگی استقلال آن است و مردمی بودن آن. ویکی‌پدیا نمونه خوبی است، اما پیش شرط زیر نظر اساتید و کارشناسان مستقل سراسر این کره خاکی می‌تواند اعتبار ویژه‌ای به کتابخانه شعر ببخشد.

کتابخانه آنلاین شعر
امکانات کتابخانه شعر باید نه کم از موارد زیر باشد:

  • ظاهر جذاب و حرفه‌ای
  • دسترسی آسان و کاربر پسند
  • امکان جستجو بر پایه شاعر، نوع شعر، قافیه، وزن، جستجوی یک یا چند کلمه، جستجو بر پایه زمان یا مکان جغرافیایی یا موضوع...
  • دسترسی آسان به معنی لغات بکار رفته در اشعار
  • دسترسی به نسخه‌های متفاوت اشعار
  • دسترسی به فایل صوتی اشعار و امکان انتخاب گوینده
  • دسترسی به تفسیر‌های اساتید در مورد اشعار
  • دسترسی به مفاهیم و معانی اشعار
  • امکان گذاشتن دیدگاه و نظر توسط خوانندگان و اساتید «بطور مجزا»
  • امتیاز دهی به اشعار و فایل های صوتی و صدای گویندگان
  • معرفی شاعران، درج زندگی‌نامه‌ها، توضیح در مورد زمان و مکان و موضوع و اتقافی که باعث شکل‌گیری و سرودن اشعار شده.
  • جلسات و میزگرهای آنلاین در مورد اشعار و شاعران بدرخواست کارشناسان و اساتید یا بدرخواست بازدیدکنندگان و شعر دوستان
  • پرسش و پاسخ آنلاین و آفلاین با همکاری اساتید داوطلب
  • آموزش شعر و شاعری
  • ترجمه اشعار به دیگر زبان‌ها و گویش‌ها
  • آمار بازدیدها
ویکی‌پدیا
متاسفانه آموزگاران و اساتید و مدارس و دانشگاه‌ها در ایران چندان بهایی به ویکی‌پدیا ندادند، امیدوارم در صورتی‌که این پیشنهاد عملی شد، همکاری با این کار سترگ به عنوان تکلیف درسی دانش‌آموزان و دانشجویان در دستور کارشان قرار گیرد و کار کتابخانه شعر را سرعت و وسعت دقت بیشتر بخشند!

همکاری همگانی
مهم نیست شما اصلاح‌طلب هستید یا اصولگرا یا انقلابی دو آتشه، خداپرست هستید یا خداناباور، مرد هستید یا زن یا دگر جنس، کتابخانه شعر موضوعی است که همه با هر اندیشه و جایگاه اجتماعی که دارند می‌توانند در ایجاد و رشد آن همکاری کنند و از آن بهره برند.
کتابخانه شعر از آن همه است، همانطور که یک شعر از آن همه است.

سرمایه
هر چند که سایت جامعی مانند کتابخانه شعر بدلیل بازدید بالایی که دارد می‌تواند هزینه‌های خود را از طریق آگهی تامین کند، اما به یقین بسیاری از شعر دوستان سراسر چهان حاضرند که با کمک‌های خود این سایت را بی نیاز به آگهی سرپا نگهدارند.

خاطره
سال‌ها پیش استاد جوان خوشنویسی داشتیم، جوان از نظر ظاهر و در باطن فسیلی در جای زننده.
استاد اصرار داشت برای خوشنویسی از قلم نی و مرکب استفاده کنیم و ماژیک و خودنویس‌های خطاطی را حرام می‌دانست و مرتد.

مهم نیست که من هنوز عاشق صدای کشیده شدن قلم نی بر صفحه کاغذ هستم، مهم این است آنچه می‌ماند بجا خط است نه خطاط.

امروزه مهارت در خوشنویسی طرز قلم بدست گرفتن نیست، شما بدون قلم و کاغذ و جوهر نیز می‌توانید هنرمند خوشنویس باشید و آثارتان سراسر گیتی را درنوردد!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

آغاز پایان

در شام و مصر و لیبی، مردم فغان کشیدند،
در کوچه و خیابان، جامه ز تن دریدند.
گفتند گشته بیداد، در خانه، کوی و برزن
تابی دگر نمانده، زین رو خروش گزیدند.

رگبار تیر و دشنه، باتوم و بند و زنجیر،
دل‌هایشان نشانه، سرهایشان بریدند.

یک تن، دو شد. دو تن، صد. سیلی بشد روانه.
پایان این حکایت، آغاز دیگریدند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

سالی که نکوست

مرا هر جا که بیابند می‌کشند،
  مصر یا تونس،
   لیبی یا عمان،
    سوریه یا یمن،
     ایران یا عراق...

مرا هر جا که بیابند می‌کشند،
  با ضربهٔ باتوم،
   با فشنگ کلت و مسلسل،
    با طناب دار،
     با نیش چاقو...

مرا هر جا که بیابند می‌کشند،
 چون در چشم آرزویی‌ست مرا:
  نه به سانسور!
   نه به ستم!
    نه به اعدام!
     نه به دیکتاتوری!...

مرا هر جا که بیابند می‌کشند.
مرگ من اما،
  پایان آنهاست،
        دیر یا زود،
                  بیش یا کم.

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

Edelweiss

Edelweiss (اِدل وایس) نام گلی است در ارتفاعات آلپ و از خانوادهٔ گل‌های ستاره‌ای. کلمهٔ ادلوایس مشتق از دو واژهٔ آلمانی edel به معنای اصیل و والاتبار و weiß به معنای سفید می‌باشد. در زبان فارسی به آن گل قدیفه یا ابزازالعذرا یا امارنطن نیز گویند.
ادلوایس گلی محبوب در اتریش است و نقش آن در سکهٔ یک شیلینگی قدیم و یوروی دو سنتی نقش بسته است. در سال ۱۹۰۷ یقهٔ لباس سربازان آلپی اتریش مجارستان نیز مزین به نشانی به شکل این گل بود. این گل در اتریش حفاظت شده است و چیدن آن ممنوع می‌باشد.
ترانهٔ ادلوایس در سال ۱۹۵۹توسط راجرز و هامرستاین برای فیلم زیبا و ماندگار اشکها و لبخندها (آوای موسیقی) ۱۹۶۵ ساخته و توسط کریستوفر پلامر اجرا شد.
محبوبیت بسیار این ترانه باعث شده است تا بسیاری از مخاطبان تصور نمایند که این، ترانهٔ قومی اتریش یا حتی سرودی ملی  است.
نیویورک تایمز و گاردین هر دو گزارش کرده اند که رونالد ریگان این ترانه را برای فرستاده‌ای از اتریش در هنگام سفرش به آمریکا با این اعتقاد که سرود ملی آنهاست اجرا نمود.
***
ادلوایس، ادلوایس
بامدادان خوشامدم می‌گویی
خرد و سپید
پاک و درخشان
از دیدنم شاد بنظر می‌آیی
چه بسا طراوت برف شکوفا و سرسبزت می‌کند
شکوفا و سرسبز تا ابد
ادلوایس، ادلوایس
پاس دار میهنم تا ابد
Edelweiss, Edelweiss
Every morning you greet me
Small and white
Clean and bright
You look happy to meet me
Blossom of snow may you bloom and grow
Bloom and grow forever
Edelweiss, Edelweiss
Bless my homeland forever
***
ترانهٔ گل یخ  آنگونه که استاد گرامی جناب آقای فریدون معزی مقدم در بخش نظرات توضیح داده‌اند برگردان و سروده  ایشان است و نخستین بار با صدای ایشان و همراهی خانم نازیلا زند کریمی اجرا و ضبط شد.
این دو گرامی هر جا هستند پایدار و تندرست باشند، و صداست که می‌ماند:

«گل یخ، گل یخ
هر صبح تو می‌خندی
کوچک و پاکیزه
بر من تو دل می‌بندی
ای گل یخ شکوفا شو!
شکوفان همیشه
گل یخ، گل یخ
پایدار وطن همیشه»

زنده یاد فرهاد نیز اجرایی از این ترانه به دو زبان فارسی و انگلیسی دارد.

دانلود این ترانه با  صدای آقای فریدون معزی مقدم و همراهی صدای خانم نازیلا زندکریمی
این ترانه در یوتیوب با  صدای آقای فریدون معزی مقدم و همراهی صدای خانم نازیلا زندکریمی 
این ترانه در یوتیوب با صدای فرهاد
این ترانه در یوتیوب با اجرای کریستوفر پلامر و چارمیان کار

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

بدرقه

پشت دستم
   -که خاطره‌ها دارد از دست تو
   سپیدست و زیبا
   هنوز
   چو روز برفی زمستانی-
خاموش می‌کند بر آن،
سیگارش را.
مالبوروی سفیدش را.
و
واپسین دود فروخورده‌اش
چشمم را
   -که سیاه است و درشت
   و
   تیر نگاهش
   هنوز
   قلب‌های کوچک دختران محله را اسیر می‌کند-
هدف می‌گیرد.
بوی سیر می‌دهد و آش نذری
بوی چای گلستان و عفونت.

لبخند می‌زنم
لیک اینجا
لبخند نماد دوستی نیست یا تفاهم
لبخند اینجا
یعنی هنوز هستی
یعنی ساز مخالف
یعنی باز دیر به خانه رفتن

لبخند
آنان را خشمگین می‌سازد
همیشه.
لیک
دست خودم نیست
دلخوشم.

دشنام می‌دهدم
با چهره‌ای گر گرفته
بینی‌ام را
   -که بوی نرگس را دوست داشت
   عطر نان سنگک و سبزی را
   حلوای شب‌های جمعه
   که مادر می پخت
   به یاد آنان
   که دیگر نبودند-
به خون می‌نشاند
با مشت سنگینش
با انگشتری عقیقش.
جمجمه‌ام
   -که سخت‌ترین بخش بدنم نیست
   دیگر-
ضربه‌ای چند نصیب.

خون همیشه آنان را آرام می‌کند
خون برایشان
 یعنی که هنوز هستند
 یعنی دوام سکوت
 یعنی حقوق و پاداش و وام بانکی
 یعنی زن صیغه.

همه چیز می‌چرخد دور سرم
 به آسمان می‌روم
 برفراز دود و دم
 مزارع تهی
 کارخانه‌های خاموش
 خیابان‌های آرام

کنار اتوبوسی فرود می‌آیم
چمدان در دست
موها شانه زده
صورت دو تیغه
پیرهن با خط اتو
کفش واکس خورده.

وقت رفتن است
وقت رفتن
همه می‌آیند
باران بوسه داغ است و آغوش و خدا نگهدار و سفر بخیر.

برایشان دست تکان می‌دهم
از پنجرهٔ ماشین
با لبخند
با لبخند.