۱۳۸۶ خرداد ۱۸, جمعه

غایت عشق

آن یکی آمد در یاری بزد‌.
گفت یارش‌: کیستی ای معتمد‌؟
گفت‌: من‌. گفتش‌: برو هنگام نیست‌،
بر چنین خوانی مقام خام نیست‌.
خام را جز آتش هجر و فراق‌،
کی پزد کی وا رهاند از نفاق‌.
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق دوست سوزید از شرر‌.
پخته گشت آن سوخته‌، پس باز گشت‌.
باز گرد خانۀ انباز گشت‌.
حلقه زد بر در، بصد ترس و ادب‌،
تا بنجهد بي‌ادب لفظی ز لب‌.
بانگ زد یارش که‌: بر در کیست آن‌؟
گفت‌: بر در هم توی ای دلستان
گفت‌: اکنون چون منی ، ای من در آ‌،
نیست گنجایی دو من را در سرا ...
                                              از مثنوی مولوی



گفتم‌:
معشوق که جز خویش را‌،
اندیشه‌ای نبوَد‌،
آن به که‌،
فراموشی‌.

اما‌،
پیشتر دریافتم‌،
کین رنج را‌،
که می‌دهدم هدیه‌،
چقدر دوست می‌دارم‌.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام،
با عرض شرمندگی، از تاخيری که در اضافه شدن لينک شما به ليست ما به‌وجود آمد عذرمی‌خواهم. از اينکه «ليست وبلاگ‌های به‌روز شده» را برای معرفی وبلاگ خوبتان به ديگر دوستان انتخاب کرديد متشکريم.
می‌دانم بدقولی و عدم پايبندی به تعهد، بسيار ناپسند است و به همين دليل شرمنده‌ام. ولی متأسفانه در اين مدت گرفتاری‌های شغلی و تحصيلی باعث شده بود وقت کمتری برای کارهای جانبی داشته باشم. در کنار اين کمبود وقت، تعداد زياد متقاضيان که به بيش از هزار وبلاگ می‌رسد باعث شده بود رسيدگی به تعويق بيفتد؛ زيرا بررسی هر وبلاگ و اضافه کردن آن به ليست و فرستادن پيام، حداقل پنج دقيقه زمان می‌خواهد که با اين حساب چند روز بايد تمام وقت به اين کار اختصاص می‌دادم که در حال حاضر فرصت آن پيدا شده.
از آنجايی که چند بار فرم اضافه شدن وبلاگ را پر کرديد، حدس می‌زنم لينک ليست را اضافه کرده بوديد و بخاطر تاخير من آنرا حذف کرديد. از شما خواهش می‌کنم اگر تمايل داريد دوباره لينک ليست را اضافه کنيد تا در چند روز آينده لينک شما را به ليست اضافه کنم.
با تشکر